استادیار گروه فلسفه و حکمت اسلامی، دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه شهید مدنی آذربایجان
چکیده
هرمنوتیک به مثابه یک علم و نظریه ساختارمند، گرچه دانشی جدید است، اما به صورت غیر آکادمیک و غیر رسمی، از دیرباز به صورت تأویل متون مقدس وجود داشته است. در میان اندیشمندان مسلمان نیز برخی از جمله عرفا و فیلسوفان با تمایز قائل شدن میان ظاهر و باطن قرآن و روایات، حقیقت معنا را فراتر از ظاهر میانگاشتند. ابن سینا اولین فیلسوفی است که به تفسیر مستقل و رسمی از برخی از آیات و سورهها میپردازد و با قرائت معقول و مواجهه فلسفی با آنها، موجب پیدایش گرایش تفسیر فلسفی قرآن میشود. او از یکسو با گرایش باطنی خود، تعابیر قرآنی را رمزوار و استعاری مییابد و مراد وی از تفسیر در حقیقت، کشف این اسرار و رموز است و از سوی دیگر، با مبانی کاملا متافیزیکی و پیشفرضهای فلسفی خود از وجود، مبدأ و معاد، جهان و انسان، نفس و جسم و ..، تفسیری نو و مبتکرانه از آیات قرآن ارائه میکند که در آنها تعابیر دینی، از حوزه معناشناختی عرفی و دینی فرتر رفته، وارد میدان معنایی دیگری میشوند و بار معنایی متافیزیکی به خود میگیرند. این مقاله با نگاهی به تفاسیر ابن سینا، قرآن به روایت فیلسوفانه او و فرایند مابعدالطبیعی سازی مفاهیم را مطالعه خواهد کرد و در پایان به ارزیابی این شیوه از تأویل خواهد پرداخت. تفاسیر ابن سینا میتوانند در زمینه پژوهشهای مربوط به تفسیر تطبیقی، روششناسی، هرمنوتیک و تاریخ آن در جریان تفکر اسلامی راهگشا باشند.